خیلی وقت بود میخواستم یک متن بنویسم درباره ی «ابزار ِدسته بندی».
اینکه دسته بندی کردن آدمهای دنیا از رنگ و نژاد و ملیت و مذهب و مرام گرفته تا گروه های کوچک تر ِ نازی آبادی ها و دانشگاه شریفی ها و ... نه تنها بد نیست بلکه برای گم نشدن میان انبوه جمعیت دنیا و پیدا کردن یک مختصات نسبی و تخمینی از جهانی پر از آدم های جور و واجور ناگزیر است.
اما دردسر اصلی شاید همین «تخمینی» بودن «ابزار دسته بندی» باشد،اصولا اینکه نمیشود (حداقل هنوز) رفتار و افکار آدمها را مثل شتاب یک جسم رها شده از بلندی «دقیقا» محاسبه کرد خیلی ناراحت کننده است ،اینکه آدمها به یاد پدربزرگ فقید شان ممکن است از یک سیاست مدار ریش سفید «نورانی» خوششان بیاید، از روی صورت صاف و تراشیده ی یک نویسنده تصمیم بگیرند که نویسنده ی خوبی ست یا نه ! و یا حتی به دلیل اینکه رنگ آبی را بیشتر از قرمز دوست دارند طرفدار یک تیم شوند و کلا هزار و یک دلیل مستقیم و غیر مستقیم دیگر که میتواند در تصمیم و احساس یک آدم نقش داشته باشد مایوس کننده است،اینکه با دسته بندی کردن آدمها در گروه های ِ آبی و اصول گرا و رئالیست چیزی از افکار و عقاید و احساساتشان دستگیرمان نخواهد شد و کار برای شناخت چند ده نفر دور و بری های خودمان هم ذره ای آسان نمیشود چه برسد به جامعه و مملکت و دنیا و اینها ،دنیا را ترسناک تر میکند.
اما فکر میکنم مشکل اصلی این ترس و عدم شناخت نیست ،مشکل وقتی به وجود میاید که «فقط» بر مبنای این دسته بندی ها تصمیم میگیریم آدمها را بشناسیم و بهشان اسم بدهیم : خمینی چی ها، شریعتی چی ها،سبز ها،ساندیس خورها،قرمزها و.....
مشکل اولی که پیش می آید «کج بینی» است ،مختصاتی که ما برای اعضای گروه مثلا«ساندیس خورها» یا «سبزها» تعریف کرده ایم ممکن است برای خیلیهاشان صدق نکند،خیلی هاشان شاید اصولا معتقد و فاعل رفتاری های منتسب به گروه خودشان نباشند و در نتیجه این گروه بندی مشکلی را از ما و درک ما از شرایط پیرامون حل نمیکند که هیچ فضا را معوج تر و گنگ تر هم میکند.
مشکل دوم « هل دادگی !» است ، منظورم این است که با اسم دادن به هر کس،به نوعی او را به طرف یک نوع رفتار هل داده ایم هر چند که به آن معتقد نبوده باشد، یک جوان مذهبی سنتی وقتی ساندیس خور نامیده شود و برای دفاع از خودش مجبور به دفاع از «ساندیس خوری» هم میشود...یا یک آبی دوست «استقلالی دو آتشه»
خلاصه اینکه میخواستم بگویم با ابزار چرتکه ای نمیشود رفتار آدمها را مدل کرد و نوجوان عاشق جملات عاشقانه ی شریعتی لزوما به جنگ مسلحانه معتقد نیست
۱ نظر:
بيشتر تعمق مي كنم از اين به بعد...ممنون از اين يادآوري
ارسال یک نظر