۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

اندر آداب مطالعه



هر سخن جايي و هر نقطه مکاني دارد

و صد البته اين ضرب المثل شيرين زبان شکرافشان فارسي را نيز بمانند ديگر عبارات و افاضات و امثال و حکم اين مرز و بوم ميبايست به آب طلا نوشت و در مکاني درخور، اعم از درب کوزه،سر طاقچه ، کنج پستو و ديگر اماکن تاريخي و فرهنگي گذاشت.

و از دسته "نقاطي" که لازم به داشتن"مکاني"!!! شايسته مي باشند،همانا سخنان مکتوب و مدون باشد که دانشمندان و بزرگان دين و فرهنگ اين ام القراي تمدن بشري، براي افروختن چراغي-هرچند کم فروغ- بر مسير نامعلوم اين انسان عاصي،تحرير کرده اند.

کتاب،اين عصاره ي علم عالمان و زهد زاهدان و کذب کاذبان،زماني ميطلبد براي درک و فرصتي براي هضم، که گر به فراست و دانايي ، ماه و سال و يوم آن بر مدار اختران فرخ پي، نشان و بنيان شد که فبه المراد و الحکمه ،خواننده بار خود خواهد بست و طرف خود خواهد برد. اما وااي بر آنکه به وقت ناميمون و برج نا مبارک ،ورق از ورق مصحف بردارد و لغت بر لغت ،لقلقه زبان کند .

گاه شر شيطان چون آتشي سوزان به جانش اوفتاده و چون تشنه اي آب ديده ،بيتاب و بي قرار، زودتر از موعد مقرر شده بارگاه الرحمان و مساعد آمدن کواکب آسمان ، مکتوب مي گشايد و در تعليم ابرام ميورزد. افسوس که سراب ،سيراب نخواهد کرد جان بيمارش را و کلام آرام نمي کند روح ناآرامش را.

و تنها برگي از اوراق رحمت حق تعالي را به تعجيل و جهل بسوزاند و بر خود حرام کند. چه ميوه را که نارس از درخت برگيري ،تو را هيچ نرساند جز تلخي کام و دل درد مدام!

و گاه اهريمن بدگهر ،ديده اش را ببندد و چون زيباي خفته اي ، خواب بر جان وي چيره و غالب سازد . در آن حال ، نه عمر چون آب روان ،دوان را ببيند و نه روح چون برگ درختان در شرف خزان.زمان سعد و طالع مساعد مي گذرد و فرصت کسب کمال زائل ميشود.

و چون پرده ها بالا رفت و ديده ها بينا گشت. انگشت حسرت به دندان غفلت گزد و در پي جبران مافات ،اوراق دفتر ديرين به دست گيرد .

اما دريغ و صد دريغ که کسب کمال ،پس از گذشت مجال، امريست محال .

هیچ نظری موجود نیست: