۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

تشکر از زندگی

گاهی ترانه ای میشنویم که زبانش را نمی فهمیم، خیلی وقتها همان یکبار است و دیگر به سراغش نمی رویم اما بعضی وقتها خود آهنگ و زیر و بم صدای خواننده آنقدر جذاب و شنیدنی است که بارها و بارها میشنویم اش و لذت میبریم، سعی میکنیم همراه با آهنگ زمزمه کنیم . کلمات اشتباه و من درآوردی ای را که شبیه به متن آهنگ است ، همراه آن زمزمه میکنیم،شاید هم بگذاریمش برای زنگ موبایلمان و از سر صبح که با صدای زنگ بیدار میشویم تا آخر شب بارها و بارها بشنویمش بدون آنکه هنوز یک کلمه اش را فهمیده باشیم.
آدمها هم همینطورند ، رفتارشان زبان دارد . بیشتر وقتها هم مثل آهنگ های وطنی خودمان زبانشان قابل فهم و حرفهاشان تکراری است . میفهمی دلایل ناراحت شدنها و خوشحالی هاشان را، شوخی شان، کنایه اشان،لاس زدن شان ،عشق شان... همه را میفهمی و با دو دوتای آدم جور درمیایند و میشوند چهار همیشگی، برای همین هم میشود باهاشان دوست شد و رفت و آمد کرد. مهمانی داد و سینما رفت و کلا دور هم بود. اگر هم رفتارشان را نفهمی و جواب رفتارهاشان چهار نشود، خوب گوش مفت که ندارد آدم ، دو دستی تقدیم رفتار طرف کند، او را به خیر می سپاری و خودت را به سلامت.
اما...........
اما بعضی ها هستند که ... که نمیدانم فرق می کنند،جلوشان در بهترین حالت احساس خنگی میکنی، معنی لبخند و نگاه و رفتارشان را نمی فهمی که هیچ! گاهی حتی معنی کلمات و جملات شان را هم .....
شکل حرف زدنشان،اصطلاحات و شوخی هاشان آنقدر عجیب و دور و ناآشناست که حتی گاهی جواب مناسبی هم برای احوال پرسی اشان پیدا نمی کنی،مثل گنگی که همان خواب معهود را دیده باشد ،بال بال میزنی که یک دو کلمه درخور آنها و به زبانشان حرف بزنی ،نمی شود که نمی شود، وقتی جمله ها از دهان خارج میشوند درست مثل تف آبداری که به بالا پرت کرده باشی ،راست برمیگردد به صورت خودت. درست و غلط زندگی آدم را معاشرتشان عوض میکند، دلایل و توجیهات و اصلا فکرشان فرق میکند،جوری استدلال می کنند که بدترین کاری که در دنیا فکرش را میکردی ،عادی ترین کارها به نظر می رسد یا کارهای روزانه و همیشگی ات چیزی در حد جنایات بشری.
حالا با این همه تفاوت و عدم تفاهم چه مرضی است ادامه این دوستی و آشنایی؟ خوب آدم که کرم ندارد هر روز خودش را ضایع کند و مثل نفهم ها بدون اینکه چیزی از رفتارهاشان درک کند ادایشان را دربیاورد. یک چیزی وجود دارد. یک چیز جذاب که ارزش این همه احساس بی سوادی و نفهمی را دارد. که جذبت می کند ، که دوست داری باشی و ببینی،انگار پنجره ای به دنیای دیگر پیدا شده، نه اینکه دنیای بهتر یا بدتری باشد ها! نه ، فقط دنیای جدید و نو که آنقدر هیجان انگیز و جالب هست که بخواهی کشفش کنی.
این آهنگ را یکی از همین دوستان عجیب و شاید اهل دنیایی دیگر به من معرفی کرد و برای من همیشه نشانه او بود. سالهای سال بدون آنکه بدانم معنی کلماتش چیست – مثل او که معنی رفتارهایش را نمی فهمیدم -،شنیدمش. همیشه تعجب میکردم که چه طور این خواننده نیمه سرخ پوست و اهل درست انطرف دنیا را می شناسد و چطور هزاران نفر مثل این را،چه طور طرز تهیه غذاهای روسی و هندی بلد است،چطور میتواند به پنج زبان حرف بزند و چطور این همه اشتباه می کند؟ چرا گاهی این همه رفتارهایش متزلزل و بی معنی میشود؟چطور ....
بالاخره بعد از سالها معنی این ترانه را پیدا کردم .همیشه میترسیدم معنی جلف و مزخرفی داشته باشد ،میترسیدم چیزی در حد "از اوون بالا کفتر میایه ی" ما باشد. میترسیدم دوست عجیب و قدیمی ام یک دفعه احمق جلوه کند و آن همه تلاش و زمان و علاقه برای شناختنش احمقانه تر.
اما حالا تنها چیزی که حس میکنم تشکری است بزرگ از دنیا و محبتی است عمیق نسبت به آن دوست قدیمی و ناشناخته.
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.

این هم متن آهنگ

Thanks to life, which has given me so much.
It gave me two beams of light, that when opened,
Can perfectly distinguish black from white
And in the sky above, her starry backdrop,
And from within the multitude
The one that I love.
Thanks to life, which has given me so much.
It gave me an ear that, in all of its width
Records— night and day—crickets and canaries,
Hammers and turbines and bricks and storms,
And the tender voice of my beloved.
Thanks to life, which has given me so much.
It gave me sound and the alphabet.
With them the words that I think and declare:
"Mother," "Friend," "Brother" and the light shining.
The route of the soul from which comes love.
Thanks to life, which has given me so much.
It gave me the ability to walk with my tired feet.
With them I have traversed cities and puddles
Valleys and deserts, mountains and plains.
And your house, your street and your patio.
Thanks to life, which has given me so much.
It gave me a heart, that causes my frame to shudder,
When I see the fruit of the human brain,
When I see good so far from bad,
When I see within the clarity of your eyes...
Thanks to life, which has given me so much.
It gave me laughter and it gave me longing.
With them I distinguish happiness and pain—
The two materials from which my songs are formed,
And your song, as well, which is the same song.
And everyone's song, which is my very song.
Thanks to life
Thanks to life

هیچ نظری موجود نیست: