۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

فریاد بی صدا

من هر دفعه این داستان میره تو پاچه ام ،اما بازم دستمو میکنم تو همون سوراخ .
بابا انسان آدمه،نه بیشتر نه کمتر !وقتی یکی یه حرفی میزنه که خیلی حرف خوبیه،وقتی یکی یه آوازی میخونه که باهاش تا آسمون که سهله، بالا سر خدا روهم میبنیم،وقتی یکی یه داستان مینویسه انگاری خدمونو تو آینه دیدیم هیچ کدوم اینا به این معنی نیست که صاحب اثر خداست. نمیشه برا خودمون بکنیم آتیش و مثل سرخ پوستها دورش کل بکشیم،نمیشه بهش تکیه کنیم،نمیشه قبای ژنده مونو آویزونش کنیم نمیییششششهه.
سالها به نظرم آل پاچینو بزرگترین بازیگر تاریخ سینما و ...(بقیه اش رو از فرط خجالت ناشی از حماقت روم نمیشه بگم)بوده و علتش هم یک صحنه در فیلم پدرخوانده3 بود. معنی کامل بی صدا فریاد کردن و درد و رنج ناگفته و دیده شده و هزاران ...شعر دیگه که هر بار با دیدنش اشک و آه و یاس فلسفی و بزرگی روح و هزارجور مزخرف دیگه برام حادث میشد. و حالا بعد از 3-4 سال کاشف به عمل اومد که در اوون صحنه تاریخی کارگردان صدای بازیگر رو بعدا در تدوین نهایی حذف میکنه!!!
و حالا قیافه من که یک عمر مدهوش فریاد بی صدای این گانگستر بودم دیدن داره.
و نکته بامزه دیگه اینه که حالا هیچ جوره تو کتم نمیره که حتی بازیگرهم باشه طرف. بوی خوش زن و فرانکی و جانی و وکیل مدافع شیطان و اینام لابد بدلش بوده!.

هیچ نظری موجود نیست: