۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

صبح روز جمعه

دوباره بازنویسیش کردم،بهتر شده؟؟



قربونش برم دعا واسه ظهورشه! میدونم مادر سر صبحه ، بفرما تو ، مگه باباش خونه نیست ؟شرمنده روم سیاه، اون طفل معصوم هم زابرا شد. عوضش ثوابش ایشالا نصیب همه مون میشه . بیا تو مادر . در حیاط باز بود ؟ نمی دونم چه مرگشه ،همین چند روز پیش چقد پول خرجش کردم. من که پا ندارم دخترجون.این مستاجرم میره دنبالش ، حالا اینیم که شما میگی خرابه، حتمی یادش رفته . بیا مادر بیا دمه در بده. راست میگین شمام ، همین یه روز تعطیله ،چی کار کنم والا؟ منم مثل شما ، اقلکم میگم بلکه ثوابشو ببریم .بشین دختر جون بشین یه چایی برات بیارم،این خونه ام انقد ریخته وپاشو بلانسبت عین طویله ، جون ندارم به خدا .بهش گفتم ،والا بلا از پسش بر نمی آم بعدش ام آخه میترسم خیلی به پروپاش بپیچم خدا قهرش بگیره ،مجلس ثواب و که نمی شه مانع شد! چی بگم ؟ یه بار هم رفتم درخونه اش، چرا اینجا نشستی؟ بفرما بالا. مثل امروز یه پرچم انداخته بود در خونه اش و یا علی از تو مدد. سر و صدا گوش فلک کر میکرد،رفتم گفتم پسرم ، عزیزم آخه اینجا که جای مجلس روضه خونی نیست،آخه قرار ما که این نبود ،وقت و بی وقت این مرتیکه صداشو میذاره رو سرش تو این بلندگو عربده میزنه. مردم زندگی دارن ،خواب دارن ، بلکم کسی تو این کوچه مریض داشته باشه، والا به خدا آقا قربونش برم خودش ام راضی نیست. همچین براق شد تو صورتم که: حاج خانوم از شما دیگه انتظار نداشتم ،از شما تعجب میکنم که سن و سالی ازتون گذشته ، مجلس حضرته عوض اینکه شرکت کنین خدا از سر تقصیراتتون بگذره ،نشستین غصه خواب و خور مردمو میخورین؟ ، از جدش خجالت نمی کشین ؟ خودش تو مجلسش حاضره از روی آقا خجالت نمی کشین ؟ خلاصه دوباره فکری شدم . خودش خیلی اهل نیست ،اما مجلس که عزیزه ،ذکر و دعای ظهوره .بعد از اون یه چند بارهم رفتم مجلسش، اما نمی دونم به دلم نچسبید.
حرفها میزنی دختر جون تو این قوطی کبریتا؟ هی دستم بشکنه .اوون اوایل اومد که حاج خانوم، اونموقع ها حاج خانم از دهنش نمی افتاد. اومد که حاج خانم نذر دارم .ختم قرآنه ، میشه خیرات و مبرات رفتگان تون و توشه آخرت خودتون ... چه میدونم اونقد زبون ریخت که بالنسبت شما خر شدم کلید یه واحد و دادم دستش که ماهی یه بار ختم قران بگیره خیر سرش.دوباره چند وقت بعد سر وکله اش پیدا شد که خدا رو خوش نمی یاد مجلس زنونه اش برگزار نشه! چه میدونم والا! حالام که ختم قرانش شده انکرالاصوات این مرتیکه . صداش تا اون سر محل میره.
چرا مادر اونام صداشون دراومد. همین چند ماه پیش ،این ساختمون روبروییه هست،آجر سه سانتیه! مدیر ساختمون اومد در خونه اش،آره همونی که هفته پیش اسباب کشی کرد. بنده خدا رفت در خونش با عزت و احترام گفت بابام مریضه این صدای بلند گوتونو بی زحمت کم کنین.قیامتی شد که نگو ،خودش و اینایی که میان مجلسش ، نه مادر همین هفت هش نفر آدمن ، آره دیروز از پنجره دیدم شوهرت داشت باهاشون یکه به دو میکرد، خوب بگو ذلیل مرده برو یه ذره اون ورتر پارک کن ،درست در پارکینگ مردم؟چی چی میگفتم؟ ها ،اینا اومدن بیرون و شروع کردن به بدوبیراه گفتن ،خدا شاهده مادر یه فحشهایی میدادن به این سن و سال رسیدم نشنیده بودم ، یه دفعه هم ،خودش در اومد که به امام بی حرمتی کردی و اصلا باید چوب تو آستین شما لامذهب ها کرد.
. وای مادر نمی دونی چه داد و هواری تو ساختمون راه انداختن،این واحدها هم همه خالیه صدا توش میپیچه آدم هول ورش میداره ، تازه دمه ، نوش جونت ،راسیتش دیگه لام تا کام حرف نزدم ، دیدم یه پیرزن علیلم تو این ساختمون خالی ،ناغافل شب بیاد سرمو ببره.کی میفهمه؟ گفتم انقدر روضه بگیره تا جونش درآد. کیو دارم بیارم مادر؟از اون سر دنیا بیان ور دل من چی کار؟ قیافه این مرتیکه رو هر روز ببینن؟ اونقد دارن که به خشت و گل این خرابه کار نداشته باشن ، همون دو تایی هم که پر بود پا قدم این خیر ندیده ،رفتن همون اولا. آره خدا بیامرز آقام بانی این محل بود ، حالای این خرابه رو نگا نکن ،اونوقت ها یه محل بود یه این خونه چند طبقه ،روحش شاد وقتی بود کیا بیایی داشتیم ، نه بعدش هم یه مدت همه همین جا بودن،والا چی بگم؟ خودت میدونی که خونه فامیلی بی حرف نمی شه ، خونه ام تو خرج افتاده بود ، کم کم زن و بچه هاشون اخ و تفشون دراومد که اینجا پایینه شهره ،محله اش خوب نیست و این حرفا .منم گفتم به سلامت .والله .افاده ها طبق طبق... آخر عمری کجا خودمو آواره کنم دخترم؟ این چند روز آخر هم بگذره تو همین خراب شده زحمت رو کم میکنم .نه مادر مرگ حقه. بعضی وقتا میگم ، بیافتم بمیرم ،جنازم تو این خونه نمی مونه گند بگیره،واسه پول صدقه و خرج وبرج ساختمونو این چیزام که شده یه روز درمیون در خونه مو میزنه، هر چی نباشه اهل خدا و پیغمبره ،حالا گیرم جوونه و جاهل ، این نباشه که تنهایی دق میکنم. صدای چی بود؟ این دره بازه دلم همش شور میزنه مادر. کسی چه میدونه شبی ،نصفه شبی ،دزدی، شیره ای کسی بیاد سروقت آدم .ای برپدر شیطون لعنت. از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون ، این هم کم کم دقم میده. بسکه حرومزاده و حقه بازه مادر ، میاد پول میگیره پشت بومو درست کنه،در و درست کنه، لوله کش بیاره ،کوفت بیاره ،زهر مار بیاره آخرشم انگار نه انگار!میگه با این پولا که خونه درست نمی شه ،کمه،بازم بده. میگم آخه پس این پولی که گرفتی چی شد؟ میگه دم قسط دادم ، سفارش دادم چه بدونم از این حرفا. حالا کار خدا رو ببین. چند روز پیش ممد لوله کش و تو کوچه دیدم ،نه مادر کجا رو دارم برم؟ دم در نشسته بودم دلم واشه، گفتم آخه این رسم مسلمونیه ممد آقا ؟ پول گرفتی بیا کارتو بکن ،بقیه اش هم بهت میدم ،مدیونت که نمی مونم . مادر چقد قسم خورد که اصلا ولدالزنا بهش نگفته که بیاد،چه برسه پول بهش داده باشه! امروزم که شما میگی در خونه خرابه، دل خجسته ای داری مادرها کی میاد دیگه توی این خراب شده بشینه؟مردم مفتکی هم نمیان،کیو پیدا کنم؟اینم بخت سوخته منه مادر، نه قبل این یکی ،یه سیدی بود، اون موقع فامیل ها کم و بیش بودن تو ساختمون. دور از جونت مادر خیلی بی عرضه بود ، کرده بودیمش مدیر ساختمون به هیچ کاری نمی رسید، باغچه عین جنگل شده بود، موازییک های حیاط، نظافت راه پله ها، شوفاژخونه، جونم برات بگه دیگه همه صداشون دراومده بود. دور از جون شما باشه مادر خیلی هم اهل خدا و پیغمبر نبود . والا چی بگم ؟ استغفر الله گناه مردم رو نمی شورم ، پولی هم خیلی نمی داد،دیگه دیدم هم دنیام از دست میره هم آخرتم،عذرشو خواستم. بعدش خدا این جونم مرگ شده رو انداخت تو دامنم. عذر این یکی رو؟ خوبه مادر شمام بیرون گود نشستی میگی لنگش کن ، این میرغضب چند ماهه اجاره هم نمیده . به این قبله ،به جون بچه هام اگه دروغ بگم. نترس دختر جون،چیزی نیست این گچ های سقف طبله کرده گاه گداری یه تیکه میافته .اینی هم که هست صدقه سر قبلیه وگرنه تا حالا صد بار اومده بود رو سرم. چی می گفتم ؟ ها خدا میدونه و دل سوخته من، چهار پنج ما پیش اومد که حاج خانوم شما سنی ازتون گذشته و امروز فردا باید از پل صراط رد شین، حالا تو رو خدا ببین آدم چقدر دریده! حساب خمس و زکات تون و دارین یا نه؟ گفتم چی بگم والا ، منمو یه چندرغاض اجاره این خونه ،با این خرج و مخارج چیزی تهش نمیمونه که بخوام خمس و زکات بدم ، گفت از شما بعیده ،شما دیگه چرا،شما که اهل حلال حرومین دیگه چرا؟میگفت پولی که خمس وزکاتش در نرفته باشه از گوشت سگ هم نجس تره، من پا سوختم دیدم آدم واسه این چندرغاز خودشو هلاک جهنم نمی کنه که، گفتم خو هر چی شما بگی ،چی کار کنم؟ قرارشد که پول اجاره رو بده به مستحق ،به این سوی چراغ اگه دیگه حرفشم زده باشه. بعضی وقت ها هم میاد که پولتو دادم واسه جهیزیه عروس چقد دعا کردن،واسه بچه یتیم چقد پدر بیامرزیتو گفتن. اما مادر صد رحمت به چوپان دروغگو ، بگه الان روزه هم دیگه باور نمی کنم.کجا به این زودی؟ روم سیا تشنه و گشنه نگه ات داشتم، آره مادر حالا شمام دیگه خیلی پا پی اش نشو. میدونم ، میدونم خدا رو خوش نمی آمد، اما آخه منم دستم از چاره کوتاهه ، شما بگو من پیرزن چی کار کنم ؟ والا چی بگم؟خود دانی، معلومه که میخوام بیرونش کنم ،از خدامه،عاصی کرده همه رو گور به گور شده. الهی رو تخت مرده شور خونه ببینم اون هیکل نکبتشو. الهی به زمین گرم.... آره مادر، من فقط میگم واسه خودتون شر نشه ! این کینه شتری روز خوش نمیذاره براتون اگه باد براش خبر ببره ها !اون بنده خدا رو که دیدین چه جور آواره کرد. هر طور صلاح میدونی ، ریش و قیچی دست خودت ، بلکم آقا قربونش برم یه نظری کرد شرشو از سرمون کند.

هیچ نظری موجود نیست: