۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

خنده



- سلام به روی همیشه خندونت. هر چی صبر کردم که نیومدی مادر..گفتم حتمی یادت رفته.. قدیم ها بچه که ناخوش میشد،مادره مثل مرغ سرکنده ،دور خودش میچرخید و بال بال میزد،این روزها زنها دل گنده شدن ،میخندن میگن خوب میشه...نه تو ها کلا میگیم...

- گرم کن بده بخوره..دیشب پختم ، دم بریده بگو یه قاشق خورد ، نخورد. کشتیارش شدم ننه یه قاشق بذار دهنت ، آخه آشه...هلالهل که نیست . لب نزد. بس که این مادره آشغال میریزه حلقشون. بق کرد کنار دیوار تا باباش اومد بردش. روزی که رفتیم خواستگاری،مادرش دراومد که از هر انگشتش هنر میباره، آشپزیش چنین ،خیاطیش چنانه . بگو یه وعده غذای حسابی که بپزه بذاره جلو اینا، اصلا و ابدا. زنیکه فقط فکر و ذکرش قرو فر خودشه.به این قبله اگه دروغ بگم ، لباس به تنش دو بار ندیدم . یکی نیست بهش بگه آخه لباس شعورتو زیاد میکنه، شخصیت نداشته تو بالا میبره که پول این پسر مادرمرده منو اینطوری دور میریزی؟ آخه خدا رو خوش میاد؟

Iهمین جا خوبه مادر...یه دستی هم سر گوش این خونه بکش.خوبیت نداره.پسرت بهتره ؟ تبش برید؟ به خدا دیشب میخواستم بیام سر بزنم ، اومدن پسرور انداختن تو جونم ، که سالگرد ازدواجمونه میخوایم تنها بریم بیرون. ایشالا سالگرد مرگ من ! با این مرد باراوردنم ، پسره اصلا زن داری بلد نیست ، یه روز تولده ،یه روز سالگرده ،یه روز همینطوری سواری میده ننه مرده .گفتم دوباره یه چیزی میگم بچم ناراحت میشه. آدم والا سگ بشه مادر نشه. دستت درد نکنه ، تازه دمه دیگه؟

باید روزی که اومد تو این خونه رو میدیدی ،سیاه و خشک بگو نی قلیون ،یه عینک به چه بزرگی میزد گله چشش عینهو قورباغه

- بعله خانم با پول مفت وبی زبون همه خوش برو رو میشن. اوون اول ها که آدم روش نمی شد تو در و همسایه نشونش بده . هر چی میگفتم آخه دختر یه کم بخور جون بگیری ، یکم بزک کن ، به خودت برس، پسره پشتش در می اومد که..چرا اینقد بهش غر میزنی ،خیلی هم خوبه .منم دیگه چی بگم.گل راضی بلبل راضی گور پدر من ناراضی، دستت درد نکنه،یه ذره پرمایه تر میریختی ...

- یه بلوز و دامن چارخونه داشت ،به این قبله ،شور و واشورهمونو برش میکرد ، خونه عمه ،خاله ، دایی نمی دونی ،نمی دونی چه آبرویی ازمون برد، روم نمی شد تو رو فامیل نگا کنم.حالا هفته پیش که مهمون داشتم...از صبح چند دست لباس ورداشته اورده که کدومو بپوشم...

- آره حالا بعضی وقتا یه قاشقی تو دیگ برام هم میزنه، مهمون داشته باشم ،سبزی خریده باشم.اونم نمیدونم چه فکر و مکری پشتشه، واسه مادرشوهر کسی که بی غرض کار نمی کنه. آره بخند مادر،بخند که روز خوشیته،دو روز دیگه که یه لکاته اومد پسرت رو برداشت وبرد سلامت میکنم...

- گفتی داداشت دکتر چی بود مادر؟

- تو فک و فامیل دندون پزشک ندارین؟

- من ؟ نه خانم ، من هنوزم یه دندون عملی تو دهنم ندارم . همش سالمه ، تازه حالا رنگش برگشته و اوون برق سابق و نداره، جوونیام دندون داشتم ، بگو یه ردیف مروارید. شوهرم خدابیامرز عاشق خندیدنم بود.

- اونوقت این دختره دو سه سال پیش رفت دندوناشو سیم کشی کرد ، شما هنوز تواین خونه نیومده بودی ، همین چند وقت پیش بازشون کرد.بگو آخه اونوقت که خونه بابات بودی باید این کارا رو میکردی ، که روز عروسی هر دفعه که دهنتو باز میکنی ، از خجالت آب نشم.

- نه گفتم اگه آشنا داری ، برو این دو تا دندون جلوتو نشونش بده ، بلانسبت عین خرگوش اومده رو هم ، تا میخندی این دو تا می افته بیرون . خیلی تو ذوق میزنه،

- ، صورتتو ضایع کرده اصلا، شوهرت نگفته بود بهت؟برو زودتر یه فکر به حالش بکن بد دور زمونه ای شده، والا ،باید چارچنگولی بچسبی شوهره رو که سرش به یه آخر دیگه بند نشه،این عفت خانوم هست ،طبقه چهاریه..دیروز میبنم با چه مکافاتی از این پله ها میره بالا... چرا اون انگشت رو تو لب و لوچه ات فرو میکنی...با اینا که درست نمیشه دختر جون...میگم چته میگه این چربی های شکمم رو در آوردم ،بخیه دارم.میخواستم بگم مگه از نکیر و منکر دلبری کنی،وااالااا زنیکه پیر سگ ...

- حالا چه عجله ای بود مادر، دیر نمیشد که،کاسه خالی رو بعد هم میشد داد دست مهمون. نه دیگه برم پایین، از کار و زندگیم افتادم.تو اوون آینه که چیزی معلوم نیست صورتت رو کردی توش،ولش کن ولش کن باید یه فکر اساسی کنی ،عوض این حرفا یه دستمال بکش به این زندگی ات،زن به تمیزیش زنه ،وگرنه یه قرون هم نمیرزه...وای این پله ها سرآخری منو میکشه...پا ندارم که...تموم هم نمیشه بد مصب...